انقلاب اسلامی حزب شد...
فعالان انقلابی، جبهه فرهنگی انقلاب، سینماگران انقلاب، جوانان انقلابی، جمنا (جبهه مردمی نیروهای انقلاب) و... عناوینی است که یک جناح سیاسی خاص (موسوم به راست قدیم، اصولگرای جدید) از آنها بهره میبرد. این شرایط بجایی رسیده که گروه مزبور خود را مالک و صاحب امتیاز انقلاب اسلامی مردم ایران در سال 57 میدانند. به صراحت دغدغههای حزبی و قبیلگی خود را تحت عنوان آرمانهای انقلاب مطرح کرده و برچسب ضدیت با انقلاب را بر مخالفین سیاسی خود مینهند. اعطای عناوینی همچون غربگرا، لیبرال، دستنشانده، نفوذی و... به رقبای سیاسی حاصل همین طرز نگاه است. اما؛ این توهم از کجا آمد و چه عوارضی دارد؟
یک استدلال محتمل که احتمالا پیشگامان جناح سیاسی مزبور مطرح میکنند؛ حس وراثت پیشگامان انقلاب اسلامی است. جوانان، فعالان سیاسی و فکری و هنرمندان و... جناح مزبور خود را وارث افرادی میدانند که پیشگام نهضت اسلامی سال 57 بودهاند. اما در قبال این ادعا، دو پرسش بیجواب وجود دارد.
اول اینکه آیا سطح دغدغههای جناح سیاسی مزبور همانند دغدغههای انقلابیون سال 57 است؟ اگر به گسترهی دغدغههای جناح راست نگاه کنیم؛ میبینیم که آنها فقط بخشی از آرمانهای انقلاب را همراستا با منافع خویش میدانند. با وجودی که ارزشهایی همچون نفی سلطه و استقلال جزو آرمانهای سال 57 بود و همین کلمات بر زبان سران قبیلهی سیاسی مزبور میگردد؛ اما آرمانهای انقلاب سال 57 محدود به این کلیدواژهها نبود. یکی از پرکاربردترین واژهها در قانون اساسی "آزادی" است؛ درحالی جناح سیاسی مزبور اهمیتی برای این امر قائل نیست. بوجود آوردن حکومتی که در آن آزادی بیان حتی برای مارکسیستها (اپوزیسیون فکری) وجود داشته باشد؛ به مراتب از حکومتی که با آمریکا سرشاخ شود؛ آرمان مهمتری بود (حداقل تا قبل از عناد علنی حکومت امریکا با جمهوری اسلامی). با این حال جناح سیاسی مزبور ترجیح داد شیوهی "ایمان به بعض و کفر به بعض" را پیش گرفته و طوری وانمود کند که گویی بعضی امور از آرمانهای انقلاب مردم ایران نبوده است. نتیجهی این رویکرد انقلابیگری گزینشی بود؛ بدین معنی که آرمانهای انقلاب فقط تاجایی کاربرد دارند که منافع قبیلهی ما را تامین کنند؛ ورای آن را باید به فراموشخانه سپرد. جدای از این؛ همان کلیدواژههایی که مستمسک این گروه قرار میگیرد نیز بازیچهای بیش نیست و تجربه نشان داده همین دسته و گروه نیز پایبندی به آرمانهایی همچون استقلال و نفی سلطهی خارجی و... ندارند و اگر امروز جوانان مذهبی-سیاسی را با آن میفریبند برای بدست آوردن منافع سیاسی است؛ نه اعتقاد به آرمانهای انقلاب. (به *** نگاه کنید)
دوم اینکه چرا هواداران جناح سیاسی رقیب، عناوین مرتبط با انقلاب را به نفع خود مضادره نمیکنند؟ اتفاقا جناح چپ در چنین مصادرههایی پیشگام بوده و عنوان "خط امام" را در دهه 60 به نفع خود مصادره کرد و رقبای خود را "اسلام امریکایی" لقب داد. بیجواب بودن دو سوال فوق، ما را به سمت تحلیلی دیگر میتواند ببرد.
مصادرهی عنوان انقلاب اسلامی به نفع یک جناح سیاسی خاص، در سالهای پس از رحلت امام رخ داد. بدینگونه این توهم پیش آمد که انقلاب اسلامی مردم ملک پدری عدهای خاص است و آنها حق دارند سرمایه مردم ایران را به نفع خود مصادره کنند. بدیهی است حاکمیت جناح مزبور برنهادهای مختلف نظام در سالهای پسا68 در این امر بسیار موثر بود. حاکمیت بر رسانهها، تریبونهایی همچون نماز جمعه، پایگاههای بسیج، ورود نهادهای نظامی به سیاست و حمایت از جناح مزبور و... از جملهی این موارد است. عامل موثر دیگر که این مصادره را راحت کرد؛ همسانپنداری بین جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی است. در سالهای اخیر سران کشور دفاع از نظام را به مثابهی دفاع از انقلاب تئوریزه کردند. بدین ترتیب تضعیف نظام ضدیت با انقلاب خوانده شد و مدافعان نظام سیاسی مستقر چنین توهمی پیدا کردند که میتوانند برای دفاع از نظام متبوعشان، عنوان انقلاب اسلامی را نیز مصادره کنند. بدین ترتیب هواداران یک جناح سیاسی خاص خود را دغدغهمند انقلاب معرفی کردند و از دیگر رو دغدغهمندان انقلاب نیز گمان کردند برای صیانت از انقلاب حتما باید پادوی یک جناح سیاسی خاص باشند.
بزرگترین ضایعهی این همسان پنداری(که از سوی اصحاب قدرت به ذهنیت جامعه پمپاژ میگردد) و مصادرهی انقلاب به نفع یک گروه خاص، بیگانگی منتقدین یک جناح سیاسی با انقلاب اسلامی سال 57 است. در این شرایط بدیهی است که مخالفین یک جناح خاص احساس دلچرکینی نسبت به انقلاب پیدا کرده و عناوین و نمادهای انقلاب را به عنوان نماد خویش انتخاب نکنند و در موارد حاد به ضدنظام و ضدانقلاب تبدیل شوند. این روند، نتیجهی قهری مصادرهی انقلاب به نفع منافع یک گروه سیاسی خاص است.
*بدیهی است این نگاره بدین معنی نیست که جناح سیاسی چپ، نسبت به آرمانهای انقلاب اسلامی همسویی دارد. سیاست دعوای قدرت است و هرگروه متناسب با منافعش، پیش میرود. اگر جناح چپ امروز حرف از آزادی و... میزند؛ بدین دلیل است که منافع امروز آنها اینگونه اقتضا میکند؛ وگرنه همین افراد در دهه60 منافع دیگری داشتند.
**صیانت از آرمانهای انقلاب از راه سیاست بازی نمیگذرد و "هیچ" فعالیت سیاسی نمیتواند مصداق صیانت از آرمانهای انقلاب باشد؛ زیرا سیاست بازی قدرت است. شاید بتوان گفت صیانت از انقلاب از مسیر فعالیتهای مدنی میگذرد که سیاستمداران را مجبور کند به اهداف انقلاب تن دهند. به دیگر معنی اصحاب سیاست نباید دغدغهمندان انقلابی را بازیچه دست خود کنند؛ زیرا در این مسیر آرمانها به پای منافع ذبح خواهد شد.
***یک شاهد از اینکه آرمانگرایی جناحهای سیاسی در راستای منافع حزبی است؛ نه اعتقاد به آرمانهای انقلاب: امروزه جناح راست خود را علمدار مبارزه با استکبار میداند و سعی میکند رقیب را عامل و سرسپردهی دشمن معرفی کند. نکتهی جالب اینکه دوبار مذاکره مستقیم جمهوری اسلامی با استکبار (قضیه مک فارلین و شروع مذاکرات هستهای در دولت دهم) به سردستگی عوامل شناخته شدهی همین جناح سیاسی بوده است. سکوت در قبال استکبار داخلی و... نیز به هیچ وجه با روحیه استکبارستیزی نمیخواند و نشانگر استفاده سیاسی از آرمانهای انقلاب است.
****نگاشته مرتبط: ولایت فقیه حزب نیست.
***** نگاشته فوق در ابتدای دوران دانشجویی نوشته شد. امروز که بدان نگاه میکنم؛ میبینم که برخلاف آنچه من دوست داشتم و دارم؛ ولایت فقیه امروز تبدیل به حزب سیاسی شده است. انقلاب اسلامی نیز طی سالهای اخیر به نفع همان گروه مصادره شده است.