آب آتشگون

ساقیا یک جرعه ده زان آب آتشگون که من / در میان پختگان عشق او خامم هنوز

آب آتشگون

ساقیا یک جرعه ده زان آب آتشگون که من / در میان پختگان عشق او خامم هنوز

آب آتشگون

اولا نظر شخصی و برداشت خاص خودم است و بد و خوبش پای خودم.
ثانیا هرگز معتقد نیستم که ((این است و جز این نیست)).
ثالثا حرف اکنون من همین است و شاید فردا تصحیح و تکمیلش کردم.
رابعا به همان اندازه که به "وزوزیست"ها گوشم بدهکار نیست ، چشمم در انتظار صاحب‌نظری است که با انتقاد عیبم را به من بنماید ؛ اگر کسی حرف حسابی داشته باشد ولو آن را با دشنام و اهانت هم بیامیزد با سپاس می‎پذیرم. آنچه را گوش نمی‌دهم فحاشی و دروغ و تهمت خالص یکدست است.
دکتر علی شریعتی، اسلام‎شناسی(درس‎های ارشاد)، پاورقی‌درس اول

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
گونه بندی
پیوندهای همیشگی
سه شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۵۷ ق.ظ

از خیابان طالقانی تا خیابان آذربایجان

اگر متون تاریخی را مرور کنیم یا پای صحبت بسیاری از بازماندگان دوران رضاشاه بنشینیم، می‎بینیم که رضاشاه در نظر اکثر آن‏ها شخصیت فوق‎العاده منفوری است؛ تاجایی که مردم برای برافتادن سلطنتش نذر و نیاز می‏کردند و جلسات زیارت عاشورا برگزار می‏کردند. چنین مردمی هنگام خروج رضاشاه از کشور به شادی پرداختند و به مناسب خروج شاه از کشور طاق نصرت بستند. نفرت مردم از او به حدی بود که سقوط او توسط یک قدرت بیگانه هم مانع خوشحالی مردم نشد و مردم تقریبا هیچ مقاومتی در قبال سقوط شاه ایرانی توسط اجنبی‏ها نداشتند. اگر امروز یک ناظر بیرونی تحولات ایران در دوران رضاشاه را بررسی کند؛ احتمالا با تناقض روبرو می‏شود! شاید بتوان گفت که بزرگترین تحولی که ایران در تاریخ به خود دیده، تحول ایران قبل از رضاشاه با ایران پس‎ از رضاشاه است. گذار از حکومت شبهقبیله‏ای قاجار به دولت مدرن رضاشاه با تمام مواهبش از جمله نظم و امنیت. پایان یافتن دوره‏ای که وجود راهزنان پدیده‏ای عادی بود و ولایات مختلف با مزایده به حاکمان واگذار می‏شد و تنها انتظار حکومت مرکزی از ولایات، دریافت مالیات بیشتر بود و حاکمان محلی نیز مسلط بر جان و مال و ناموس مردم بودند و با دریافت حداکثر مالیات ممکن، تقریبا هیچ خدمتی به مردم عرضه نمی‏کردند.در دوره‏ی جدید، دولت مدرنی بر سر کار آمد که با بسیاری از ابعادش همچون اداره، وزارت‏خانه، دادگاه، ارتش، استانداری و... بیگانه بودیم.  با این وجود نفرت عمومی از یک اصلاح‏گر همچون رضاشاه چگونه قابل توجیه است؟

هنوز هم در بسیاری از متون اقتصادی ایرانی و خارجی دهه 40 تا میانه دهه 50 شمسی را دوران طلایی اقتصاد ایران می‎دانند که هرگز تکرار نشد. دورانی که تورم کمتر از 2 درصد بود؛ بیکاری در کشور مفهومی نداشت و در برخی عرصه‏ها نیازمند نیروی کار خارجی هم بودیم؛ بیش از یک دهه رشد اقتصادی 2 رقمی نیز باعث شده بود ارقام رشد 10 و 12 برای ما عادی شود (ارقامی که امروز در رویا نیز نمی‏بینیم). شاید بتوان گفت اقتصاد ایران تا سال‏ها از ثروت ایجاد شده در آن دوران استفاده کرد و اگر آن دوره‏ی طلایی نبود، گذر از سختی‏های دهه 60 شمسی ناشدنی می‏نمود. در همین دوره‏ امکانات و خدمات گسترش زیادی پیدا کرد؛ کشور صاحب شبکه‏ی برق سراسری، آب آشامیدنی، سواد بالای حدود 50 درصد و... شد. با این حال محمدرضا که تمام این تحولات در دوره‏ی سلطنت او رخ داد؛ با ذلت و حقارت مجبور به فرار از کشور شد و مردم فرار او را جشن گرفتند و از شدت نفرت از او سلطنت را به زباله‏دان تاریخ حواله دادند. آیا سرنوشت رضاشاه و پسرش به معنای قدرنشناسی مردم ایران است؟

یکی دیگر از ویژگی‏های دوران سلطنت پهلوی، دیکتاتوری بسته‏ای بود که نقطهی اتکای خود را بر نهادهای سیاسی بهره‏کش قرار داده بود(نهاد سیاسی بهره‏کش تعبیری وام گرفته شده از کتاب "چرا کشورها شکست می‏خورند؟"؛ به معنای نهاد سیاسی فاقد تکثر سیاسی است که عموم مردم راهی برای تاثیرگذاری بر قدرت مطلقه‏ی ناشی از آن ندارند). در این چارچوب خدمات دولت متعلق به همهی مردم نبود و عده‏ای نزد حکومت "برابرتر" بودند. ارتش ابزار سرکوب مخالفان حکومت بود، مدیریت سیاسی متعلق به گروه خاصی بود و فرصت مشارکت سیاسی به روی عموم مردم بسته بود و دستگاه دولت و حکومت هم بیش از اینکه منافع عمومی را مدنظر قرار دهند؛ منفعت دولت و سلطنت را دنبال می‏کردند. به دیگر بیان در حکومت رضاشاه و پسرش، مردم و ترجیحاتشان هیچ‏گاه درجه‏ای از اهمیت را دارا نبود. در این شرایط مردم حکومت را از خود نمی‏دانستند و حتی در برخی گروه‏های اجتماعی، مردم حکومت را "غیر" و دشمن خود قلمداد می‏کردند. جنگ حکومت با حقوق طبیعی مردم از جمله آزادی مذهبی، آزادی اجتماعی، آزادی اقتصادی و... باعث شد که مردم برای اولین بار در طول تاریخ واژه‏ی طاغوت را برای حاکمیت سیاسی مستقر بکار ببرند. قطعا ریشه‏ی این گسست آشکار بین دولت و ملت را باید در رفتارهای حکومت پهلوی جست‏وجو کرد. رفتارهایی که نتیجه‏ی آن‏ها در سرنوشت دو پادشاه پهلوی خودنمایی می‏کند.

تجربه‏ی پادشاهی پدر و پسر، یک درس پرهزینه برای تاریخ ایران به جا گذاشت: بزرگ‏ترین خدمات و تحولات در صورتی که بدون توجه به مردم و خواسته‏ی آنها پیش برود؛ محکوم به شکست است و حاکمیت را نابود می‏کند. هزینه‏ای که ایران بابت این تجربه‏ی گرانقدر داد چند نسل سوخته، دو نهضت ملی نسبتا ناکام و از دست دادن فرصت طلایی است که بسیاری از کشورها در آن دوره جهش کردند و حساب خود را از ما جدا نمودند. اگر مردم خود را از حاکمیت سیاسی بیگانه ببینند و گمان کنند طبقه‎ی حاکم نه برخواسته از آن‏ها؛ بلکه از گروهی خاص هستند که ترجیحات عموم مردم برای آن‎ها اهمیتی ندارد؛ آن‏گاه باید منتظر عواقب ناگوار گسست دولت و ملت بود.

                      

*بدیهی است که متن به فوق به معنای تایید سبک مدیریت شاهان پهلوی در کشور نیست. برخی ضربه‏هایی که در آن دوران به کشور وارد شد (همچون تزلزل امنیت حقوق مالکیت با غصب زمین‏های رضاشاه و اصلاحات ارضی پسرش) همچنان برای کشور ما هزینه‏زاست.

** وقتی مردم حکومت را از خود نمی‏بینند؛ بسیاری از خدمات و دستاوردهای حکومت نیز برای آن‏ها غیرقابل مشاهده است. نقل است که برخی انقلابیون بعد از انقلاب بصورت جدی متوجه گسترش شبکه‏ی سراسری برق در دهه 40 و 50 شده است! عملکرد رژیم پهلوی در آن دوران مانع دیدن تحولات کشور توسط مردم بود.

*** رهبری انقلاب چندی پیش در دیدار با اساتید دانشگاه گله کردند که دستاورد استقلال از چشم جوانان کشور به دور مانده و قدردان آن نیستند. شاید بتوان گفت جوانان امروز به همان دلیلی استقلال سیاسی کشور خود را نمی‏بینند که برخی انقلابیون شبکه‏ی سراسری برق را ندیدند. اگر مردم حکومت را بیگانه‏ از خود بدانند؛ برایشان تفاوت نمی‏کند که تصمیم‏های کشور در خیابان آذربایجان گرفته می‏شود یا خیابان طالقانی.

****خیابان آذربایجان محل استقرار بیت رهبری و خیابان طالقانی محل استقرار سفارت سابق امریکا است.

***** بدیهی است که وظیفه‏ی دانشجوی علوم انسانی تامل در مسیر پیموده شده‏ی کشور و آینده‏ی پیش‏روی آن است.

****** مطلب مرتبط: راز صندوق آبی و انتهای این مسیر ویرانی است.


نظرات  (۰)

دیدگاه شما؟

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">