آب آتشگون

ساقیا یک جرعه ده زان آب آتشگون که من / در میان پختگان عشق او خامم هنوز

آب آتشگون

ساقیا یک جرعه ده زان آب آتشگون که من / در میان پختگان عشق او خامم هنوز

آب آتشگون

اولا نظر شخصی و برداشت خاص خودم است و بد و خوبش پای خودم.
ثانیا هرگز معتقد نیستم که ((این است و جز این نیست)).
ثالثا حرف اکنون من همین است و شاید فردا تصحیح و تکمیلش کردم.
رابعا به همان اندازه که به "وزوزیست"ها گوشم بدهکار نیست ، چشمم در انتظار صاحب‌نظری است که با انتقاد عیبم را به من بنماید ؛ اگر کسی حرف حسابی داشته باشد ولو آن را با دشنام و اهانت هم بیامیزد با سپاس می‎پذیرم. آنچه را گوش نمی‌دهم فحاشی و دروغ و تهمت خالص یکدست است.
دکتر علی شریعتی، اسلام‎شناسی(درس‎های ارشاد)، پاورقی‌درس اول

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
گونه بندی
پیوندهای همیشگی

۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

يكشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۶، ۱۱:۴۵ ق.ظ

شعارهای ناکامی

"ما می توانیم"، شعاری جذاب که تبدیل به برند گروهی خاص در عالم سیاست روزمره ایران شد. ظاهرا اولین کسی که این علم را در سپهر سیاست ایران بلند کرد؛ محمود احمدی نژاد بود؛ اما این علم پس از مدتی توسط گروهی دیگر از راستی به غنیمت برده شد و به شعار سیاسی آنها تبدیل گشت. شاید بیراه نباشد اگر بگوییم "استفاده از ظرفیت های بومی" فرزند ناقص همان "ما می توانیم" است که به دلیل الکن بودن بیان علمدار آن، بیشتر مورد تمسخر قرار گرفت؛ تا اینکه گفتمان ساز باشد؛ حتی بین طرفدار همان ایده! شعار مزبور (از "ما می توانیم"ش تا "استفاده از ظرفیت ها") در اقتصاد، سیاست داخلی، سیاست خارجی، صنعت، دانشگاه و... مورد کاربرد است و همه جا بر توانایی نیروهای بومی و ظرفیت های داخلی تاکید ویژه دارد.

یکی دیگر از شعارهایی که توسط گروهی دیگر در پهنه سیاست ایران سر داده شد؛ بازی با کلیدواژه جهاد بود. عباراتی همچون مدیریت جهادی، ادامه جهاد، جهاد ادامه دارد و... در همین مسیر ساخته شدند.این دسته نیز با وجود تفاوت در سلوک سیاسی با اهالی "ما می توانیم" ، همپوشانی زیادی با طرفداران اجتماعی آن ایده دارد و طرفداران "جهاد" و "ظرفیت ها" در صحنه سیاست ورزی ایران، قرابت های زیادی با یکدیگر دارند. آیا می توان دلیلی بر پیدایش این شعارهاپیدا کرد؟

بخش مهمی از جامعه ما (با اینکه مذهبی ها در بین آنها هستند؛ اما وجه ممیزه این الزاما دسته مذهبی بودن و انقلابی بودن نیست) خود را میراث دار کسانی می داند که "توانستند" و طریقه ی این توانستن نیز "جهاد" بود. نسلی که انقلاب کرد و  8 سال با دست خالی در مقابل دشمنی تا بن دندان مسلح ایستاد. پس از جنگ، تجربه ی "جهاد و توانستن" تکرار نشد و می توان تاریخ 28 ساله پس از جنگ را نمایشگاه ناکامی ما در نیل به اهداف سیاسی و اقتصادی و فرهنگی نامید. از همین رو ما با نسل ناکامی مواجه هستیم که میراث دار کسانی است که توانستن و مجاهد بودن، ویژگی اصلی آنها بود.

شعار "ما می توانیم" و "جهاد ادامه دارد..." پاسخی به 28 سال ناکامی است. نسلی که خود را در هیچ کدام از آزمایش ها موفق نمی بیند و عدم فتح قله ها برایش تبدیل به عقده شده و او را در مقابل نسل قبل (مخصوصا شهیدان که قهرمان آن توانستن ها بودند) تحقیر کرده است. وجود چنین پدیده ای نه تنها بد نیست؛ بلکه نشان از زنده بودن آرمان ها دارد و اعترافی تلویحی به این حقیقت است که " ما می دانیم که به اهدافمان نرسیده ایم". پس این میان چه چیزی مذموم است؟

آسیب شناسی نهفته در "ما می توانیم" و "جهاد ادامه دارد..." سطحی ترین و حتی غلط ترین آسیب شناسی از چرایی ناکامی تحقق آرمان ها در 27 سال گذشته است. این آسیب شناسی در نهایت "کیلویی انگاری" مشکل را تنبلی و کار نکردن می داند! پس اگر رییس جمهور و وزیر و شهردار و... ساعت کاری خود را از 8 ساعت به 16 ساعت برسانند و همه بیشتر کار کنند و بیشتر پروژه افتتاح کنند و شهر و کشور را با افتخار تبدیل به کارگاه ساختمانی کنند؛ ما "توانسته ایم" و "مجاهد" بوده ایم. از همین رو دو شهردار با تکیه بر تحلیل های کمی و مهندسی این دو شعار را سر می دهند و از قضا در هنگامه سنجش نیز هر دو آزمونی ارائه می دهند که بوی سیمان و لودر و بتن دارد. گویی مشکل ما در این 28 سال کمبود پروژه های عمرانی بوده است... .

از همین جهت در دوران حاکمیت "ما می توانیم" و "مدیریت جهادی" نیز تفاوت فاحشی با دوران "تکنوکرات ها" نمی بینیم؛ هنوز آرمان ها بر قله است و ما هر روز از قله نوردی ناتوان تر می گردیم. مشکل از جایی است که ما جهار را با "کار خسته کننده" و نتوانستن را با "تنبلی" اشتباه گرفتیم؛ در حالی که آنچه جهاد را از کارهای معمولی متمایز می کند، "جهتگیری" است و ریشه نتوانستن ها در "ندانستن" است. در نتیجه می توان گفت که در حال حاضر "ما نمی توانیم"، زیرا ریشه ناکامی در نیل به آرمان ها را نمی شناسیم. جهاد نیز در این شرایط متوقف است؛ زیرا جهت پویش ما مسیری رو به ترکستان است و تسریع شتاب گیری نه تنها مفید فایده نیست؛ بلکه ما را از آرمان هایمان دور می سازد.

 

*تاریخ این نگاشته مربوط به بیش از شش ماه پیش است. ایام فراغت عید، فرصت انتشارش را داد.

**انقلاب یک حرکت پویاست و با وجود همبستگی هایی با نظام سیاسی برآمده از آن، پیشرفتش در گرو آن نیست. همانطور که انقلاب فرانسه در پیدایش یک نظام سیاسی موفقیت چندانی نداشت؛ اما در اندیشه و تحولات جهان و تاریخ ما بعد خود بسیار موثر بود؛ انقلاب اسلامی مردم ایران نیز حتی در صورت ساقط شدن نظام سیاسی ماحصلش، متوقف نخواهد شد. از همین رو نوشتن موفقیت های انقلاب همچون خودباوری جوانان، روحیه جهادی ابتدای انقلاب که جهاد سازندگی یکی از معجزاتش بود(و البته نظام سیاسی بعدها این معجزه را سر برید) و...  به پای نظام سیاسی، ساده انگاری است.

***پول مفت نفت پدیده ای است که می تواند پشتیبان اندیشه ی منحطی چون وهابیت در اروپا نیز باشد؛ چه برسد به اندیشه اسلام ناب امام خمینی. در نتیجه تزریق منابع مالی به برخی هواداران انقلاب نتیجه مدیریت جهانی نظام سیاسی نیست؛ موهبت نفت رایگان است. علاوه بر این با پول نفت، عربستان سعودی می تواند درآمد سرانه اش را به ایالات متحده نیز برساند. در نتیجه نوشتن مواهب ناشی از صادرات نفت به پای مدیریت و موفقیت نظام سیاسی نیز ساده انگاری است.  


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۴۵
حمیدرضا