سینما، دعوای ایدئولوژیها یا صنعت رقابتی؟
وجود نگاههای متفاوت، سلیقههای گوناگون و منافع متضاد در هر عرصهای امری طبیعی است. هر شخصی (حتی شخصیتهای حقوقی مانند اصناف، گروههای اجتماعی و احزاب و...) سلیقه و نگاه و منفعت خویش را دارد و تلاش میکند در جهت آنها گام بردارد. طبیعتا میل انسان بر این است که دیگران را نیز به ایدهی خود دعوت کرده و آنها را با خود هم سلیقه و هم منفعت کند. وجود چنین تزاحمی در هیچ عرصهای عجیب نیست؛ حتی سینما. طیفهای مختلف سینمایی با سلیقهها و منافع متفاوتی در فضای فرهنگی کشور نفس میکشند و در راستای سلیقهی خود فیلمسازی، نقدنویسی، تاسیس رسانه و... دارند و طبیعتا دوست دارند دیدگاهشان دربارهی سینما پرمخاطبتر باشد و فیلمهای مورد علاقهشان پررونقتر گردد. آنچه معمولا چالشبرانگیز و مشکلزاست؛ چگونگی حل این نزاع است. این اختلاف دیدگاهها کجا باید حل و فصل شود تا منجر به اصطکاک نگردد؟
یکی از ایدههای پرطرفدار در کشور ما (و احتمالا کشورهایی از جنس ما جهان سومیها) حضور دولت است. دولت بر سر کار بیاید و به فیلمها مجوز دهد تا فیلمهای بد (لقبی که هر گروه برای فیلمهای مخالف سلیقهاش بکار میبرد) ساخته نشود. علاوهبراین به فیلمهای خوب (مطابق با سلیقهی ما) کمک کند یا به تعبیر دقیقتر و البته نازیباتر، رانت بدهد. در نتیجه هر گروه تمام تلاش خود را برای وابستگی به جریانات سیاسی بکار خواهد بست تا بتواند تصمیمات دولت (رانت) را به سمت خود هدایت کند. در این شرایط معمولا با چنین سیری مواجه میشویم: تخصیص بودجه (توزیع رانت) به فیلمها و فیلمسازان خاص و مجوزدهی به فیلمهای مورد علاقهی فاتحان دولت و حذف شبه فیزیکی گروههای رقیب. نتیجهی ضمنی این روند هم به خالی شدن سالنهای سینما منجر میگردد. بعد از آن فاتحان دولت مردم را عوام، بیفرهنگ و... خطاب خواهند کرد؛ زیرا به فیلمهای مورد علاقهی آنها وقعی ننهادهاند. و البته پس از آن از رانت دولت بنام فرهنگسازی (بر وزن لاستیک سازی) بهره میبرند. غافل از اینکه دولت در ساختن خودرو (با فرمولهای دقیق از پیش تعیینشده) نیز ناتوان است. این تسلسل ادامه دار با وجودی که برای فرهنگ آبی نخواهد داشت؛ اما گروههای مزبور نان خود را از قِبَل این رانتخواری خواهند برد.
تجربهی تاریخی بشر نشان داده ورود دولت برای حل و فصل نزاعها و تزاحم کارا نیست و به رانتجویی و نابهینگی میانجامد؛ زیرا دولت نیز مانند بقیه بازیگران در پیمنفعت خودش است و منفعتطلبی دولت در اکثر موارد با منفعت اکثریت افراد جامعه همراستا نیست. علم اقتصاد سیاسی و اقتصاد بخش عمومی نیز از دل همین تجارب ناکام بیرون آمدند و تلاش کردند دلیل آن را بفهمد. دخالت دولتی در سینما نیز نتیجهای جز رانت و ناکارآمدی درپی نداشته: رانتخوری یک عده، حذف شبه فیزیکی گروههای غیر، خالی شدن سالنهای سینما، اسراف و تبذیر بودجهی عمومی دولت (که در ادبیات دینی بیت المال و حق الناس نامیده میشود) و مهمتر از همه محروم شدن "مردم" یک جامعه از فیلمهایی که دوست داشته باشند و از دیدنش لذت ببرند.
تقاضای ورود دولت برای حل تزاحم در سینما از آنجا نشات میگیرد که گروههای مختلف سینما را ابزاری برای گسترش دیدگاههای خود در نزاع ایدئولوژیها میبینند. در نتیجه تمام تلاششان بیش از آنکه صرف دیده شدن خود باشد؛ به دیده نشدن رقیب مصروف میشود و اگر بتوانند عنان دولت را در دست بگیرند هم با چماق حاکمیت گروههای رقیب را منکوب میکنند تا بتوانند ایدئولوژی خود را بر پردهی سینما فاتح کنند. در این فضا فروش یک فیلم معادل پیروزی یا شکست یک ایدئولوژی، مکتب و گفتمان تلقی خواهد شد و حتی عدهای برای پیروزی حق بر باطل در این عرصه تلاش کرده و میکوشند رقیب شیطان صفت خود را از میدان بیرون کنند. نگاه به سینما (وبصورت کلی هنر) به مثابهی جنگ گفتمانها و ایدئولوژیها، نتیجهای جز افول سینما و رانتجویی نخواهد داشت؛ حتی اگر هنرمندان و دغدغهمندانی در این عرصه حضور داشته باشند که به دنبال رانتجویی نباشند.
اگر مدل نگاه خود به سینما را تغییر دهیم، میتوان با روش بهتری تزاحم ایدهها و سلیقهها را در سینما حل و فصل کرد. سینما یک صنعت است و قاعدهی حل اختلاف در صنعت هم سپردن حکمیت به بازار (سلیقهی عموم مردم) است. در این فضا همهی گروهها با هر ایدئولوژی و ... میتوانند فیلم مورد علاقهی خود را بسازند و "مردم" را به دیدن آن دعوت کنند. رونق و رکود هر ایده و سلیقه در این فضا منوط به استقبال "مردم" خواهد بود؛ نه دسترسی به رانت دولتی. در این میان مردمان بیشتری میتوانند در سینما فیلم مورد علاقهی خود را تماشا کنند، سالنهای سینما شلوغتر خواهد بود و دیگر پول برق سینما را نیز دولت نخواهد پرداخت. چرخهی مالی سینما نیز سالمتر (بدون سرقت از بیت المال) و پررونقتر خواهد بود. سینما در دنیای امروز صنعت است؛ چه بخواهیم یا نخواهیم بر طبق قواعد یک صنعت پیش میرود. اگر ما آن را به محل نزاع سلیقهی یکدیگر تبدیل کنیم؛ فقط خودمان را از موهبت آن محروم کردهایم و البته عده رانتخور خوشحال خواهند شد.
*صاحب این قلم متخصص ظرافتها و تکنیکهای سینمایی نیست و خود را بالاتر از یک مخاطب آماتور سینما نمیداند.
**بعضی حرفها نیاز به یک جرقه دارند تا روی کاغذ سرازیر شوند. جرقهی این یادداشت مطلبی از دوست و برادری عزیز بود که در نقد سایت سینمایی کافع سینما نوشته شده بود؛ هرچند نوشتهی فوق ارتباط مستقیمی با نگاشته آن عزیز ندارد.
***مهمترین ویژگی کافه سینما و امیر قادری برای من، نگاه آنها به سینما به مثابهی یک صنعت و دفاع از حق انتخاب مردم و مبارزه با رانتجوییهای دولتی است. همین امر برای احترام فوق العادهی من به کافه سینما و امیر قادری کفایت میکند؛ هرچند برخی از بخشهای سایتش با سلیقهی من همخوانی نداشته باشد.
****بدیهی است که این نگاشته به معنی یله بودن اکران فیلم و قاراشمیش هنری نیست. ما در دوگانه دخالت صددرصدی دولت و گرگ وال استریت نیستیم. چگونگی حضور دولت و مقرراتگذاریاش یک علم است. بازار آزاد هم به معنای رهایی مطلق و بیقاعدگی نیست.
*****اینکه سینما یک صنعت است، بدین معنی نیست که سینما هنر و... نیست. بصورت کلی در این عالم تکبعدی دیدن به گژتابی منجر میشود. سینما صنعت است؛ هنر است و حتی جنگ ایدئولوژیها نیز در آن رخ میدهد. اما آنچه هالیوود را در شکوفایی فرهنگی و پیروزی در جنگهای ایدئولوژی یاری کرده، نگاه به سینما به مثابهی یک صنعت است.
******احتمالا شما هم انبوهی از مطالبی همچون سینما در تسخیر صهیونیسم، استفاده پنتاگون از هالیوود، هالیوود در راستای اسلامهراسی و... دیدهاید و خواندهاید. سینما حتی اگر مورد استفادهی دیگر اهداف هم قرار بگیرد؛ باز هم صنعت است و اینگونه بهرهبرداریها نیز تا حدی پیش میرود که سینما صنعت بماند و حتی بعد تجاری و صنعتی آن تقویت شود. استفاده از صنعت اسلحهسازی، هواپیماسازی و... در راستای هر هدفی، آنها از ذات صنعتی و تجاری بودن بیرون نمیکند. هواپیما میتواند در جنگ بکار آید؛ اما تولید آن درصورتی به شکوفایی میرسد که صنعت هوافضا وجود داشته باشد.
*******پیام فروش بیشتر یک فیلم با فروش بیشتر پفک یکسان است. همانطور که فروش بیشتر پفک به معنای مغذی بودن پفک نسبت به ماست نیست؛ فروش بیشتر یک فیلم نیز به معنای بهتر بودن نسبت به دیگر فیلمها نیست. اصولا بهتر یا بدتر بودن در امری همچون سینما با دارو و غذا و... متفاوت است؛ زیرا متغیری از سلیقهی افراد است و "هیچ شاخص دقیقی" نمیتوان برای آن ارائه داد.
********همین نوع نگاه را میتوان بر بقیه اموری که فرهنگ نامیده میشوند، تسری داد.