آب آتشگون

ساقیا یک جرعه ده زان آب آتشگون که من / در میان پختگان عشق او خامم هنوز

آب آتشگون

ساقیا یک جرعه ده زان آب آتشگون که من / در میان پختگان عشق او خامم هنوز

آب آتشگون

اولا نظر شخصی و برداشت خاص خودم است و بد و خوبش پای خودم.
ثانیا هرگز معتقد نیستم که ((این است و جز این نیست)).
ثالثا حرف اکنون من همین است و شاید فردا تصحیح و تکمیلش کردم.
رابعا به همان اندازه که به "وزوزیست"ها گوشم بدهکار نیست ، چشمم در انتظار صاحب‌نظری است که با انتقاد عیبم را به من بنماید ؛ اگر کسی حرف حسابی داشته باشد ولو آن را با دشنام و اهانت هم بیامیزد با سپاس می‎پذیرم. آنچه را گوش نمی‌دهم فحاشی و دروغ و تهمت خالص یکدست است.
دکتر علی شریعتی، اسلام‎شناسی(درس‎های ارشاد)، پاورقی‌درس اول

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
گونه بندی
پیوندهای همیشگی
جمعه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۱۲ ق.ظ

انقلاب اسلامی حزب شد...

فعالان انقلابی، جبهه فرهنگی انقلاب، سینماگران انقلاب، جوانان انقلابی، جمنا (جبهه مردمی نیروهای انقلاب) و... عناوینی است که یک جناح سیاسی خاص (موسوم به راست قدیم، اصولگرای جدید) از آن‏ها بهره می‏برد. این شرایط بجایی رسیده که گروه مزبور خود را مالک و صاحب امتیاز انقلاب اسلامی مردم ایران در سال 57 می‏دانند. به صراحت دغدغه‏های حزبی و قبیلگی خود را تحت عنوان آرمان‏های انقلاب مطرح کرده و برچسب ضدیت با انقلاب را بر مخالفین سیاسی خود می‏نهند. اعطای عناوینی همچون غرب‏گرا، لیبرال، دست‏نشانده، نفوذی و... به رقبای سیاسی حاصل همین طرز نگاه است. اما؛ این توهم از کجا آمد و چه عوارضی دارد؟

یک استدلال محتمل که احتمالا پیشگامان جناح سیاسی مزبور مطرح می‏کنند؛ حس وراثت پیشگامان انقلاب اسلامی است. جوانان، فعالان سیاسی و فکری و هنرمندان و... جناح مزبور خود را وارث افرادی می‏دانند که پیشگام نهضت اسلامی سال 57 بوده‏اند.  اما در قبال این ادعا، دو پرسش بی‏جواب وجود دارد.

اول اینکه آیا سطح دغدغه‏های جناح سیاسی مزبور همانند دغدغه‏های انقلابیون سال 57 است؟ اگر به گستره‏ی دغدغه‏های جناح راست نگاه کنیم؛ می‏بینیم که آن‏ها فقط بخشی از آرمان‏های انقلاب را همراستا با منافع خویش می‏دانند. با وجودی که ارزش‎هایی همچون نفی سلطه و استقلال جزو آرمان‏های سال 57 بود و همین کلمات بر زبان سران قبیله‏ی سیاسی مزبور می‏گردد؛ اما آرمان‏های انقلاب سال 57 محدود به این کلیدواژه‏ها نبود. یکی از پرکاربردترین واژه‏ها در قانون اساسی "آزادی" است؛ درحالی جناح سیاسی مزبور اهمیتی برای این امر قائل نیست. بوجود آوردن حکومتی که در آن آزادی بیان حتی برای مارکسیست‏ها (اپوزیسیون فکری) وجود داشته باشد؛ به مراتب از حکومتی که با آمریکا سرشاخ شود؛ آرمان مهمتری بود (حداقل تا قبل از عناد علنی حکومت امریکا با جمهوری اسلامی). با این حال جناح سیاسی مزبور ترجیح داد شیوه‏ی "ایمان به بعض و کفر به بعض" را پیش گرفته و طوری وانمود کند که گویی بعضی امور از آرمان‏های انقلاب مردم ایران نبوده است. نتیجه‏ی این رویکرد انقلابی‏گری گزینشی بود؛ بدین معنی که آرمان‏های انقلاب فقط تاجایی کاربرد دارند که منافع قبیله‏ی ما را تامین کنند؛ ورای آن را باید به فراموش‏خانه سپرد. جدای از این؛ همان کلیدواژه‏هایی که مستمسک این گروه قرار می‏گیرد نیز بازیچه‏ای بیش نیست و تجربه نشان داده همین دسته و گروه نیز پایبندی به آرمان‏هایی همچون استقلال و نفی سلطه‏ی خارجی و... ندارند و اگر امروز جوانان مذهبی-سیاسی را با آن می‏فریبند برای بدست آوردن منافع سیاسی است؛ نه اعتقاد به آرمان‏های انقلاب. (به *** نگاه کنید)

دوم اینکه چرا هواداران جناح سیاسی رقیب، عناوین مرتبط با انقلاب را به نفع خود مضادره نمی‏کنند؟ اتفاقا جناح چپ در چنین مصادره‏هایی پیشگام بوده و عنوان "خط امام" را در دهه 60 به نفع خود مصادره کرد و رقبای خود را "اسلام امریکایی" لقب داد. بی‏جواب بودن دو سوال فوق، ما را به سمت تحلیلی دیگر می‏تواند ببرد.

مصادره‏ی عنوان انقلاب اسلامی به نفع یک جناح سیاسی خاص، در سال‏های پس از رحلت امام رخ داد. بدین‏گونه این توهم پیش آمد که انقلاب اسلامی مردم ملک پدری عده‏ای خاص است و آن‏ها حق دارند سرمایه مردم ایران را به نفع خود مصادره کنند. بدیهی است حاکمیت جناح مزبور برنهادهای مختلف نظام در سال‏های پسا68 در این امر بسیار موثر بود. حاکمیت بر رسانه‏ها، تریبون‏هایی همچون نماز جمعه، پایگاه‏های بسیج، ورود نهادهای نظامی به سیاست و حمایت از جناح مزبور و... از جمله‏ی این موارد است. عامل موثر دیگر که این مصادره را راحت کرد؛ همسان‏پنداری بین جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی است. در سال‎های اخیر سران کشور دفاع از نظام را به مثابه‏ی دفاع از انقلاب تئوریزه کردند. بدین ترتیب تضعیف نظام ضدیت با انقلاب خوانده شد و مدافعان نظام سیاسی مستقر چنین توهمی پیدا کردند که می‏توانند برای دفاع از نظام متبوعشان، عنوان انقلاب اسلامی را نیز مصادره کنند. بدین ترتیب هواداران یک جناح سیاسی خاص خود را دغدغه‏مند انقلاب معرفی کردند و از دیگر رو دغدغه‏مندان انقلاب نیز گمان کردند برای صیانت از انقلاب حتما باید پادوی یک جناح سیاسی خاص باشند.

بزرگ‏ترین ضایعه‏ی این همسان پنداری(که از سوی اصحاب قدرت به ذهنیت جامعه پمپاژ می‏گردد) و مصادره‏ی انقلاب به نفع یک گروه خاص، بیگانگی منتقدین یک جناح سیاسی با انقلاب اسلامی سال 57 است. در این شرایط بدیهی است که مخالفین یک جناح خاص احساس دل‏چرکینی نسبت به انقلاب پیدا کرده و عناوین و نمادهای انقلاب را به عنوان نماد خویش انتخاب نکنند و در موارد حاد به ضدنظام و ضدانقلاب تبدیل شوند. این روند، نتیجه‏ی قهری مصادره‏ی انقلاب به نفع منافع یک گروه سیاسی خاص است.

*بدیهی است این نگاره بدین معنی نیست که جناح سیاسی چپ، نسبت به آرمان‏های انقلاب اسلامی همسویی دارد. سیاست دعوای قدرت است و هرگروه متناسب با منافعش، پیش می‏رود. اگر جناح چپ امروز حرف از آزادی و... می‏زند؛ بدین دلیل است که منافع امروز آن‏ها اینگونه اقتضا می‏کند؛ وگرنه همین افراد در دهه‏60 منافع دیگری داشتند.

**صیانت از آرمان‏های انقلاب از راه سیاست بازی نمی‎گذرد و "هیچ" فعالیت سیاسی نمی‏تواند مصداق صیانت از آرمان‏های انقلاب باشد؛ زیرا سیاست بازی قدرت است. شاید بتوان گفت صیانت از انقلاب از مسیر فعالیت‏های مدنی می‏گذرد که سیاست‏مداران را مجبور کند به اهداف انقلاب تن دهند. به دیگر معنی اصحاب سیاست نباید دغدغه‏مندان انقلابی را بازی‏چه دست خود کنند؛ زیرا در این مسیر آرمان‏ها به پای منافع ذبح خواهد شد.

***یک شاهد از اینکه آرمان‏گرایی جناح‏های سیاسی در راستای منافع حزبی است؛ نه اعتقاد به آرمان‏های انقلاب: امروزه جناح راست خود را علم‏دار مبارزه با استکبار می‏داند و سعی می‏کند رقیب را عامل و سرسپرده‏ی دشمن معرفی کند. نکته‏ی جالب اینکه دوبار مذاکره مستقیم جمهوری اسلامی با استکبار (قضیه مک فارلین و شروع مذاکرات هسته‏ای در دولت دهم) به سردستگی عوامل شناخته شده‏ی همین جناح سیاسی بوده است. سکوت در قبال استکبار داخلی و... نیز به هیچ وجه با روحیه استکبارستیزی نمی‏خواند و نشان‏گر استفاده سیاسی از آرمان‏های انقلاب است.

****نگاشته مرتبط: ولایت فقیه حزب نیست.

***** نگاشته فوق در ابتدای دوران دانشجویی نوشته شد. امروز که بدان نگاه می‏کنم؛ می‏بینم که برخلاف آنچه من دوست داشتم و دارم؛ ولایت فقیه امروز تبدیل به حزب سیاسی شده است. انقلاب اسلامی نیز طی سال‏های اخیر به نفع همان گروه مصادره شده است.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۵/۱۳

نظرات  (۰)

دیدگاه شما؟

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">