آب آتشگون

ساقیا یک جرعه ده زان آب آتشگون که من / در میان پختگان عشق او خامم هنوز

آب آتشگون

ساقیا یک جرعه ده زان آب آتشگون که من / در میان پختگان عشق او خامم هنوز

آب آتشگون

اولا نظر شخصی و برداشت خاص خودم است و بد و خوبش پای خودم.
ثانیا هرگز معتقد نیستم که ((این است و جز این نیست)).
ثالثا حرف اکنون من همین است و شاید فردا تصحیح و تکمیلش کردم.
رابعا به همان اندازه که به "وزوزیست"ها گوشم بدهکار نیست ، چشمم در انتظار صاحب‌نظری است که با انتقاد عیبم را به من بنماید ؛ اگر کسی حرف حسابی داشته باشد ولو آن را با دشنام و اهانت هم بیامیزد با سپاس می‎پذیرم. آنچه را گوش نمی‌دهم فحاشی و دروغ و تهمت خالص یکدست است.
دکتر علی شریعتی، اسلام‎شناسی(درس‎های ارشاد)، پاورقی‌درس اول

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
گونه بندی
پیوندهای همیشگی

این روز‎ها بسیاری از سیاسیون از نقض عهد ایالات متحده آمریکا در عهدنامه برجام، با عنوان درس عبرت یاد می کنند و می گویند "تجربه ای به انبان تجارب ملت ایران اضافه شد که آمریکا قابل اعتماد نیست." شبیه همین سخنان حدود یک دهه قبل هم زده می شد. زمانی که ایران با روی کار آمدن دولت نهم به تعلیق فعالیت های هسته ای خود پایان داد و دلیل این امر را عهدشکنی های طرف غربی عنوان کرد. در آن زمان نیز مسئولین نظام مذاکرات سال های 82 تا 84 را درس عبرتی دانستند که "بدانیم غرب قابل اعتماد نیست". عهدشکنی های آمریکا و غرب محدود به این دو تجربه نیست و ایران در مسائلی دیگر همچون قرارداد 1981 الجزایر نیز بدعهدی آمریکا را تجربه کرده است. به دیگر بیان در طی 4 دهه گذشته ما همواره از مذاکره با غرب درس عبرت گرفته ایم؛ با این وجود هرچند سال یکبار با غربی ها دور یک میز نشسته و مذاکره کرده ایم و تجربه ای جدید به انبان تجارب تاریخی خود افزوده ایم که "غرب قابل اعتماد نیست". به چه دلیل با وجود این همه درس عبرت و تجربه و... ما با کسی که بدعهدی اش بر همه عیان است؛ سر میز مذاکره نشسته ایم؟ 

بصورت کلی می توان گفت انسان ها برمبنای علایق و محدودیت های خود تصمیم گیری می کنند. با این حال انسان ها نسبت به تمام امور موثر بر علایق و محدودیت های خود اطلاعات کاملی ندارند؛ از همین رو می توان گفت که انسان ها بر مبنای علایق و محدودیت ها و اطلاعات خود تصمیم گیری می کنند. اطلاعات ما نسبت به امور پیرامونی هیچ گاه کامل نیست؛ از همین رو ما همواره با اطلاعات ناقص روبرو هستیم و برمبنای آن ها تصمیم گیری می کنیم. گاهی اوقات که بر مبنای اطلاعات ناقص تصمیم گیری می شود و نتیجه مطلوب حاصل نمی گردد، ما نسبت به مولفه ی مورد تصمیم، اطلاعات جدید کسب کرده و متوجه می شویم که تصمیم نادرستی اتخاذ کرده ایم. این فرایند را می توان فرایند گرفتن درس عبرت نامید. به عنوان مثال ما گمان می کنیم که خرمالو برای ما لذیذ است؛ اما بعد از خوردن آن متوجه می شویم که بر مبنای اطلاعات نادرستی تصمیم گیری کرده ایم و درس عبرت می گیریم که دیگر خرمالو نخوریم. در نتیجه می توان گفت که درس عبرت برای تصمیم گیری های ناشی از اطلاعات ناقص است. حال با توجه به این امر باید اندیشید که آیا تصمیم جمهوری اسلامی به مذاکره با غرب و ایالات متحده به دلیل اطلاعات ناقص بوده که عملکرد امروزی رییس جمهور جدید آمریکا، درس عبرتی را برای ما رقم بزند؟ با توجه به درس عبرت های مختلف و آشنایی با عملکرد آمریکا در صحنه بین الملل، می توان فرض اطلاعات ناقص هنگام مذاکره با آمریکا را منتفی دانست. حال باید پرسید که ما به چه دلیل با غرب مذاکره کرده ایم؟ جمهوری اسلامی در موارد عیان (مک فارلین و مذاکرات هسته ای 82 و 92) نه به دلیل اطلاعات ناقص، بلکه به دلیل محدودیت های وارده(کمبود سلاح در سال 63 و فشار امنیتی و اقتصادی در اسل های 82 و 92) قدم به میدان مذاکره گذاشته است. جالب اینکه در تمام این موارد ما به بدعهدی آمریکا آگاه بودیم. جالب تر اینکه در مذاکرات هسته ای عده ای مدام بدعهدی آمریکا را یادآوری می کردند و گمان می بردند با یادآوری بدعهدی آمریکا، اطلاعات تصمیم گیرندگان و مذاکره کنندگان را افزایش خواهند داد؛ غافل از اینکه مذاکره نه به دلیل اطلاعات ناقص، بلکه به دلیل فشارهای وارد آمده بر کشور انجام می گیرد. در نتیجه سخن گفتن از درس عبرت و نکوهش زوزه‏ ی مذاکره و اعتماد به تجربه و... بیشتر برای تسویه حساب های سیاسی و تیترزنی رسانه ها کاربرد دارد؛ وگرنه تجربه ثابت کرده با ایجاد فشار نظام جمهوری اسلامی همیشه حاضر به مذاکره خواهد بود. اما مذاکراتی این چنین(تحت فشار و تحریم) در بلندمدت چه نتیجه ای برای ما رقم خواهد زد؟

جمهوری اسلامی هیچگاه در مذاکرات خود با غرب، نتیجه ی بلندمدتی را پیگیری نکرده و همواره تلاش داشته فشارهایی را که "کوتاه مدت" تصور شده برطرف نماید. در نتیجه این سیکل معیوب در حال شکل گیری است: ایجاد فشار بر جمهوری اسلامی/ تن دادن نظام به مذاکره و امتیاز دادن/ کاهش فشار کوتاه مدت/ بازگشت ایران به مسیر قبلی و عدم تغییر رفتار بلندمدت/ تحریم و فشار دوباره و مضاعف/... . در عمل مشاهده شده که رفتار جمهوری اسلامی پس از مذاکرات تغییر نکرده و حتی نظام تلاش داشته وانمود کند که "پایدار" تر از قبل بر سر اهداف خود استوار است و هیچ تغییری در رفتار خود نداده است. در نتیجه چنین مذاکراتی هیچگاه باب پیشرفت و مصالحه نخواهد بود؛ زیرا "همگان"(با توجه به عملکرد جمهوری اسلامی) می دانند که ایران به دلیل فشار و تحریم به میدان مذاکره آمده و تصمیم تغییر رفتار بلندمدت نخواهد داشت. در چنین شرایطی طبیعی است که طرف مقابل (در شرایط عادی هم بازیگر بدعهدی است) بدعهدی خود را مضاعف کند؛ به حداقل امتیاز در مذاکرات اکتفا نماید و تلاش کند طول دوره های فشار _مذاکره را کاهش دهد.

در شرایط حال حاضر، هیچکدام از طرفین به دلیل منافع داخلی و خارجی شان، تمایل به تغییر منش ندارند. ایران تصمیمی بر تغییر رفتار بلندمدت ندارد و سعی می کند در طول دوره های فشار _ مذاکره تنفس کند. آمریکا نیز در هر دور مذاکره به حداقل امتیاز اکتفا کرده و طول دوره های فشار _ مذاکره را کوتاه خواهد کرد. به بیان نظریه بازی، در حال حاضر ما دچار یک "تعادل بد" هستیم. وضعیت فعلی را از این رو تعادل می نامیم که هیچ کدام از طرفین بازی حاضر به برهم زدن آن نیستند؛ چون منافع آن ها برآورده می کند. اما باید توجه داشت که منفعت تصمیم گیرندگان و سیاستمداران الزاما با منفعت عموم مردم هم جهت نیست. اما وضعیت فعلی را از این رو یک تعادل "بد" می نامیم که بازندگانش مردم سرزمینی هستند که تمام هزینه های این بازی شوم قدرت را باید متحمل گردند. از دست رفتن امنیت (با تمام ابعاد سیاسی، اقتصادی و...)، وضعیت اسفناک رفاهی و روبرو شدن با بحران های اجتماعی و اقتصادی و... همگی هزینه های بازی است که سیاستمداران برای منفعت خود ترتیب داده اند... . حال سوالی دیگر میتوان پرسید؛ چرا منفعت سیاست مداران چنین تعادل و وضعیتی را اقتضاد کرده است؟ برای جواب به این سوال باید تفکر و تامل بیشتری داشت... .

*این نگاشته تحلیل یک ذهن علوم انسانی خوانده از وضعیت امروزین اقتصاد سیاسی کشورش بود. شاید برای شناخت وضعیت امروز بکار آید؛ اما هیچ ادعایی برای نسخه پیچی ندارد. اینکه امروز باید چه کرد، سوالی است که فرصت مفصلی برای پاسخش لازم است.

**سیاستمداران الزاما آدم های بدی نیستند؛ شاید حتی به بهشت هم بروند! اما در بازی سیاست منفعت خود را بر منفعت مردم مقدم می دانند. و البته شاید توجیهاتی همچون مصلحت، رضای خدا، آرمان ها و... برای تقدم منفعت خود بر منفعت عموم مردم داشته باشند. با این حال تغییری در اصل مطلب ایجاد نمی گردد. سیاستمداران منفعت خود را بر منفعت مردم مقدم می شمارند و وضعیت امروزین کشور ما نتیجه چنین امری است. در نتیجه باتقوا بودن و بی تقوا بودن سیاستمدار نقشی در طبیعت بازی سیاست ایجاد نمی کند. "سیاستمداران، بازیگران عرصه ی قدرت اند که منفعت خودشان را پیگیری می کنند"  خوش بحال ملتی که بتواند سیاستمدارانش را مهار کند. برای فکر کردن به این امر، کتاب "چرا کشورها شکست می خورند؟" قابل توصیه است. 


نظرات  (۰)

دیدگاه شما؟

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">