دیکتاتور خوب،دیکتاتور بد؟
اصل 154 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود میداند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همهی مردم جهان میشناسد. بنابراین در عین خودداری کامل از هرگونه دخالت در امور داخلی ملتهای دیگر از مبارزه حقطلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت میکند.
بسیاری از سیاستهای ایران در سالهای پس از انقلاب با این اصل توجیه شده است. با این حال اگر عملکرد دستگاه رسمی جمهوری اسلامی را با این اصل بسنجیم، به چه نتیجهای خواهیم رسید؟
مردم مسلمان مظلوم نقاط مختلف دنیا از جمله فلسطین، یمن، لبنان (در زمان حمله اسرائیل)، مصر (در زمان دیکتاتوری حسنی مبارک)، نیجریه، میانمار و سوریه(در زمان حکومت استبدادی خاندان اسد) یک نقطه مشترک با یکدیگر دارند: مردمانی مظلوم که کیش اسلام را دین خود میدانند و توسط دولتهای مستبد مورد ظلم و ستم قرار گرفتهاند. در برخی از این کشورها دولت ظالم، دولت بیگانه است (فلسطین، لبنان و یمن) و باقی موارد، دولت داخلی نقش ظالم را بازی میکند. برمبنای اصل 154 قانون اساسی، جمهوری اسلامی میبایست در مقابل همهی این مردمان مظلوم سیاست واحدی در پیش بگیرد: احترام به انسانیت فرد فرد این ملتها و به رسمیت شناختن حقوق آنها و تلاش حداکثری در راستای داشتن حکومتی مبتنی بر حق و عدل که استقلال و آزادی شهروندانش را تامین کند. اما سیاست جمهوری اسلامی در عمل اینگونه نبوده است. جمهوری اسلامی برای برخی از این کشورها سنگ تمام گذاشت و در قالب رایزنی بین المللی، هجمه لفظی علیه دولتهای مستکبر، حمایت رسانهای، کمک اقتصادی و حتی ارسال نیرو و تجهیزات نظامی از آنها حمایت نمود. مشی جمهوری اسلامی در قبال مردمان مظلوم فلسطین و لبنان و یمن از این جنس بوده است. جمهوری اسلامی در قبال برخی دیگر از این مردمان مظلوم شیوهی سبکتری را انتخاب کرد و به کاهش روابط سیاسی و حمایت رسانهای اکتفا کرد. حمایت از مردم مصر و نیجریه از این جنس بوده است (البته اثربخشی این سبک حمایت مورد بحث است؛ زیرا در بسیاری از موارد آن مردمان مظلوم را دستنشاندهی جمهوری اسلامی نشان داده میشوند که این امر شرایط را برای مبارزهی آنها سختتر میکند). در برخی از موارد حمایت جمهوری اسلامی از مردمان مظلوم سردتر بوده و از صدور بیانیه بیخاصیت محکومیت! توسط وزارت امور خارجه فراتر نرفته و حتی به رایزنی بینالمللی نیز نرسیده است. نحوهی مواجهه جمهوری اسلامی با مردم مظلوم میانمار در طی سه دهه اخیر از این جنس بوده است. در یک مورد نیز جمهوری اسلامی نه تنها از مردم مظلوم تحت ستم حمایت نکرده، بلکه با تمام قدرت از دولت ظالم به مردم خودش حمایت اقتصادی و نظامی و سیاسی داشته است. مواجهه جمهوری اسلامی با مردم مظلوم سوریه و حمایت از حکومت دیکتاتوری خاندان اسد مثال این امر است. حال باید پرسید که چرا جمهوری اسلامی برخلاف نص صریح اصل 154 قانون اساسیاش، بین انسانهای دنیا تفاوت قائل است و برای آزادی و استقلال همه مردم جهان، تلاش متوازنی ندارد؟ چرا جمهوری اسلامی به همان آسیبی دچار شده که سالها آن را به مثابهی چماق بر سر آمریکا میکوبیده است؟ ما همواره آمریکا به تقسیمبندی تروریستها به خوب و بد متهم کردهایم، درحالی که خودمان امروز دیکتاتورها را به خوب و بد تقسیم نمودهایم. ما همواره امریکا را بابت تبعیض در سیاست گسترش دموکراسی و حقوق بشر محکوم کردهایم؛ درحالی که امروز خودمان "سعادت در جامعه بشری" را با تبعیض اعمال میکنیم.
دلیل تفاوت در عملکرد جمهوری اسلامی، همان دلیل تفاوت عملکرد در سیاستهای آمریکاست: "سیاستورزی برمبنای اصالت قدرت". ارزشهایی همچون دموکراسی و حقوق بشر و... تاجایی برای دولت آمریکا ارزشمند است که منافع این دولت را تامین کند. در غیراینصورت این امور از زینت خطابهها فراتر نخواهد رفت. از همین رو امریکا نقایص انتخابات در جمهوری اسلامی را میبیند؛ اما نبود انتخابات در عربستان و بقیه شیخنشینها را نمیبیند. داستان سیاست خارجی جمهوری اسلامی نیز چنین است. عدالت و آزادی و استقلال تا جایی برای ما قابل احترام است که همراستا با منافع ما باشد؛ در غیر اینصورت ما به اسم مصلحت حتی از دیکتاتور هدمکنندهی آزادی و عدالت نیز حمایت خواهیم کرد. به دیگر بیان امروزه اصل 154 قانون اساسی را باید در موزهی ذهنیمان جستوجو کنیم؛ زیرا دیگر چنین اموری تعیین کنندهی سیاستهای جمهوری اسلامی نیستند. روزگاری که ما گمان میکردیم حکومتی متفاوت برای مقدمهچینی ظهور منجی برپاکردهایم به سر آمده و امروز جمهوری اسلامی به مانند همهی حکومتهای دنیا " سیاستورزی برمبنای اصالت قدرت " را پیگیری میکند.
حمایت جمهوری اسلامی از مردم فلسطین و لبنان و یمن نه به خاطر دغدغهی "سعادت کل انسانها در جامعه بشری"، بلکه به دلیل منافع جمهوری اسلامی است. موقعیت خاص جغرافیایی مردم یمن باعث میشود آنها مورد حمایت جمهوری اسلامی باشند؛ وگرنه اگر آنها در منطقهی کم اهمیتی همچون میانمار بودند، نهایتا ظلم به آنها توسط سخنگوی وزارت امور خارجه محکوم میشد. اقبال مردم فلسطین و لبنان بود که از سوی اسرائیل مورد ظلم قرار گرفتهاند و جمهوری اسلامی به دلیل وابستگی اسرائیل به آمریکا از آنها حمایت میکند؛ وگرنه اگر آنها از سوی حکومت دوست و برادری همچون سوریه مورد ظلم قرار میگرفتند؛ نه تنها مشمول حمایت جمهوری اسلامی نمیشدند؛ بلکه ممکن بود مبارزه آنها با ظلم، توسط جمهوری اسلامی محکوم نیز گردد.
*قطعا متولیان سیاست خارجی مملکت هزار و یک موضوع و مسئله را میبینند که از چشم یک دانشجوی علوم انسانی همچون من پنهان است. شاید با درنظر گرفتن آن هزار و یک مسئله و دغدغه، بسیاری از عملکردهای جمهوری اسلامی در سیاست خارجی توجیه گردد و از منظر افکار عمومی و... مقبول افتد. اما بعید است بتوان با آن هزار و یک مسئله عدول از اصل 154 قانون اساسی را منکر شد.
**نص صریح اصل 154 بر عدم دخالت در امور داخلی کشورها تاکید دارد. بدیهی است که حمایت از مظلوم میتواند به شکلی باشد که برداشت دخالت در امور داخلی از آن برنیاید. اتفاقا حمایت از مظلوم به شکلی که دخالت در امور داخلی را تداعی کند؛ بیش از منفعت، به مظلوم زیان میرساند.
***بدیهی است که تمام مخالفان یک دیکتاتور الزاما در جهت منافع مستضعفین عمل نمیکنند. حکومت شاه نیز مستبد بود و مجاهدین خلق و دیگر گروههای مسلح نیز از مخالفان شاه بودند. عملکرد بسیاری از گروههای مسلح مبارز مخالف سلطنت منفعت مردم را تامین نمیکرد و از همین رو آنها به کشتار مردم بیگناه نیز روی آوردند. اما نادرست بودن عملکرد عدهای از مخالفان یک دیکتاتور به معنای تطهیر دیکتاتور نیست. در نتیجه برای مخالفت با مشی برخی مخالفان مسلح حکومت سوریه (همچون داعش) نیازی به تطهیر حکومت سوریه نیست. انتقاد از عملکرد آن حکومت نیز به معنای تایید عملکرد همهی مخالفان او نیست.
****مطلب مرتبط: سیاستی که عین دیانت نشد